رسالت ما…

از کجا شروع شد …

توی اتاق کارم نشسته بودم، چند ضربه‌ای به در خورد و در با صدای کــش‌داری باز شد …

قــــــیــــژژژژ …

سرم رو از روی میز کارم بلند کردم، یه دوست خیلی قدیمی با چند برگ کاغذ و یک تبلت وارد شده بود …       

با همکارم هماهنگ کرده بود که ناگهانی و غیرمنتظره وارد بشه، طی چند ماه گذشته چندین بار همدیگر رو ملاقات کرده بودیم.

خیلی محکم و با انرژی گفت: کلی خبرهای خوب! …

در حالی که به صفحه تبلت خیره شده بود و بدون این­که منتظر واکنش و نظر من باشه، با تمام انرژی شروع کرد به توضیح دادن که با سرمایه‌گذاری در این سیستم مالی و این روش و این مکانیزم، قابلیت پیشرفت تا فلان درصد تضمین می‌شه. و همین­طور بی‌وقفه و با اشتیاق برای من توضیح می‌داد …

در طول این چند ماه ذهن و باورم با موضوع جدید همسو و همراه نمی‌شد و به ناچار شروع کردم به بررسی بیش‌تر و دقیق‌تر. باور و پذیرش داستان جدید شدیداً برام سخت بود …

پس از کلی بررسی و کنکاش، نتیجه جمع‌بندیم این­ها بود:

1- عدالت اقتصادی(جهانی و بین‌المللی) با توجه به میزان بهره مندی افراد از دانش و مهارت و میزان آورده شان

2- امکان دستیابی و ورود برای اکثریت جامعه (تقریباً بدون محدودیت)

3- عدم نیاز به سرمایه‌ی کلان

4- افق‌های مالی نسبتاً روشن برای آینده

5- همراهی زمانی با دهکده‌ی جهانی؛ چون با تکنولوژی روز باید هم­گام باشی

6- می­بایست هر روز آپدیت شوی

7- شاید گریزناپذیری این موضوع نیز بی‌تأثیر نبوده باشه؛ زمانی نه چندان دور شاید کل زندگی در فضایی مشابه متاورس صورت پذیرد

8- جذابیت درآمد؛ چون اقتصاد انگیزه­ی زندگی است

9- …

حالا دیگه با اطمینان قدم در این راه می­گذارم.

من با راهنمایی یه دوست تغییر مسیر دادم.

شما رو نمی‌دونم …(TETRA GROUPS)